
.
مصاحبه: حسین ایزدپناه
بخشهایی از این مصاحبه در مهر و ایرنا آبان ماه سال 91 چاپ شده است.
رضا طاهری متولد یکم مرداد 1355 – بندر کنگان میباشد. شاعر و پژوهشگر است. بیشتر شعر سپید شعر آزاد میسراید و تا کنون چهار مجموعه شعر و سه کتاب از او به چاپ رسیدهاست مهمترین اثر وی در زمینه جغرافیای تاریخی جنوب از مروارید تا نفت/ تاریخ فارس از بندر سیراف تا کنگان و عسلویه میباشد و رضا طاهری در کنار شعر و شاعری و پژوهش در تاریخ جغرافیا که وجه غالب کار اوست به ترجمهی شعر نزارقبانی از عربی به فارسی و همچنین همراهی با گروههای تئاتر نیز پرداختهاست.
در مروارید تا نفت خلاصهوار تاریخ ایران و خليجفارس بررسی میشود و آنگاه بهصورت جزییتر به تاریخ سواحل خليجفارس و سپس منطقهای به نام شیبکوه خليجفارس (واقع در جنوب شرق استان بوشهر و در حد فاصل کوههای زاگرس تا دریای خلیجفارس که بنک و کنگان تا گاوبندی را فرامیگیرد) پرداخته میشود. موضوعات این کتاب در سه بخش تنظيم شدهاست:
بخشاول تمدن سيراف تا دوران زوال است كه به ناگزير نویسنده خلاصهاي از وضعيت درياي فارس را به آن افزودهاست و نگاهي نيز به ديگر بندرها و شهرهاي خليج فارس دارد. در بخشدوم كه حدود40% كتاب است، تاريخ كنگان پس از دوران ویرانی سيراف و از دوران صفويه تا معاصر بررسی میشود. دربخشسوم (ضميمهها) به، کارنامه نفت ایران، كارنامه گاز در منطقه ويژه اقتصادي انرژي پارس، کارنامه مروارید، معرفي شناورهای چوبي دریایی ایران، از بازرگانی تا سلطهگری کشورهای اروپایی در خلیج فارس، خانودههاي عرب مهاجر از سواحل جنوبي به سواحل شمالي خليج فارس، نگاهی به بندرکنگان در حال حاضر و همسایگان آن، پرداخته شده است. به بهانهی کتاب تاریخ – جغرافیای از مروارید تا نفت با او به گفتگو مینشینم:
1 – چرا نام از مروارید تا نفت؟
امروزه چراغ توسعه سواحل خلیج فارس با نفت افروخته میشود. دیرزمانی دانههای مروارید، گوهر شبچراغ زندگی مردم این منطقه بوده است. این نام را فقط برای پرتاب به موضوع تاریخ خلیج فارس انتخاب کردم.
2- وضعیت تالیف، نشر و پخش کتاب؟
از مروارید تا نفت (تاریخ خلیج فارس از بندر سیراف تا کنگان و عسلویه) در500 صفحه و درتيراژ 2000 نسخه در قطع رقعی و با جلد شومیز، توسط انتشارات داستانسرا در سال 88 به چاپ رسيده است. این کتاب در سال 83 تا 85 نوشته شده است و تصحیح و ویرایش دوم این کتاب را انتشارات نخستین در سال 90 به چاپ رساند. که از چاپ دوم به خاطر ویرایشها خرسندترم. متاسفانه برای چاپ سوم آن هیچ بهانهای ندارم و در این آشفته بازار کاغذ و چاپ، سخت است …
3 – افق نگاه شما و تلاشتان برای نوشتن این کتاب چه بوده است؟
خیلی از روزهای زندگیام را در سفر بودهام. من به جهان بیشتر از شهرم و استانم نگاه میکنم و خودم را شهروند دهکدهی جهانی میدانم. اما در دهکدهی ذهنی من کنگان، بوشهر و خلیج فارس هویت دارند و دوست داشتنیاند و معتقدم شناخت جزء درک کل را آسانتر میسازد و این بود که برای یافتن هویت فرهنگیام هویت تاریخ جغرافیایی که درآن زندگی میکنم را جستجو کردم.
با بررسی و تفحص و غور در بیش از 300 کتاب معتبر و مرجع تاریخی مرتبط با خلیج فارس و درکتابخانهی شخصی ام داشتم و تحقیقات میدانی، پیشینهی مردمان حاشیه خلیجفارس به خصوص شهرستان کنگان (که بازه جغرافیایی پارس جنوبی در آن قرار دارد) از هزارههای پیشین تا امروز بررسی کنم، تا در کنار توسعه صنعت نفت، هویت تاریخی این مردم به فراموشی سپرده نشود و حضور صنعت جدید موجب از هم گسیختگی بافت فرهنگی نشود، شاید با یادآوری گذشته شاهد توسعه یکپارچه، متوازن و آگاهانه در حاشیه خلیج فارس باشیم.
4 – خوانش تاریخ خلیج فارس چه کمکی به روند توسعه درخلیج فارس امروز میکند؟
باید بگویم معرفی خلیج فارس، بنادر قدیمی آن و تاریخ عروس بنادر تجاری جهان سیراف – شهر سندباد بحری- در مقایسه با وضعیت امروز الزامی به نظر میرسد. نه تنها خوانش تاریخ خلیج فارس، بلکه تاریخ انسان و خرد ورزی انسان کمک خواهد کرد، و حس میکنم ملتهایی که کتاب تاریخ نمیخوانند یا حافظه ی تاریخی کوتاهتری دارند باید مدام تاریخ را تکرار کنند یا بخشی از آن را تجربه کنند. ابن خلدون میگوید گذشته با آینده چون آب با آب برابر است، برخی از تنشهای فعلی در خلیج فارس یا استحکام روابط اقوام در خلیج فارس به شناخت تاریخی از این مسایل احتیاج دارد. تاریخ تنها پند و اندرز نیست. خلیج فارس که گوشهای از کانون اقتصادی خاورمیانه و دنیاست… باید جایگاه خلیج فارس را بدانیم تا بازخوانی تاریخ قومیتها و تاریخ جغرافیای آن را مهم بدانیم.
5- جایگاه جغرافیای خلیج فارس از دید نویسنده از مروارید تا نفت؟
باید خلیج فارس را از سه زاویه ژئوپلتیک، ژئواكونوميك، ژئواستراتژيك نگاه کنیم.
در نقش ژئوپلتیک خلیج فارس باید گفت: ژئوپلتیک به سادهترین بیان به پراکندگی جغرافیای قدرت درجهان و مطالعه روابط ساختاری میان آنها میپردازد از این رو با پراکندگی قدرت و دولتهای مختلف در کنار دو دریای خلیج فارس و خزر کشور ایران در جایگاه جغرافیایی سیاسی بسیار حساسی است و خلیج فارس یکی از کانونهای مورد توجه در جغرافیای جهان است.
در ژئواكونوميك وجود سفرهها و ذخایر زیر زمینی خصوصا نفت و گاز در خلیج فارس، عامل رقابتهای خارجی همواره از مسایل اساسی این منطقه بوده است. بر این اضافه کنید نقش مصرفی کشورهای حاشیه خلیج فارس.
از دید ژئواستراتژيك که به بررسي روابط استراتژي و عناصر جغرافيايي ميپردازد. توپوگرافی خليج فارس و تنگه هرمز که كشورهاي حاشيه را با اقيانوس هند مرتبط ميكنند باعث شده، به صورت يك منطقه عملياتي در استراتژي نظامي مورد توجه قرار گيرند. و خليج فارس و تنگه هرمز به دليل قرار داشتن در مسير انتقال نفت مورد نياز جهان صنعتي اهميت استراتژيكي خاص دارد. از طرفی دیگر اگر نحوهی توزیع و پراكندگی جمعیتهای شیعی كشورهای حوزهی خلیج فارس را بررسی کنیم خود استراتژی سیاسی خاصی را در منطقه ایجاد کرده است.
6- آیا در کتاب از مروارید تا نفت این سه دید توأمان با هم دیده شده است؟
این نوع نگاه مختص ادبیات سیاسی قرن اخیر است. در بخش ضمیمه کتاب به این مسائل به صورت خاصتر پرداختهام. اما در دو بخش اصلی کتاب بنا بر نگاه به وضعیت جامعه هدف (مخاطب) تلاش کردم این موضوعات هرچند تحلیلی ولی در دل روایتهای تاریخی گنجانده شود. من سیاسینویس نیستم و تلاش کردهام جغرافیای تاریخی خلیج فارس خصوصا شهرستان کنگان را بررسی کنم و سعی کردهام پیشداوری نکنم و فرضیه صادر نکنم. تاریخ آیینه است. علوم سیاسی و یا اجتماعی یا حتا روابط فرهنگی و تجاری از دل روایتها خوانده و تحلیل میشوند. البته در بسیاری از فصلها از کلیت فکری یا دیدگاه حکومتها یا قدرتها برای تحلیل وقایع محلی و منطقهای استفاده کردهام. در بخش استفاده از منابع کتابخانهای و حتا میدانی همهی روایتها روشن نیستند، برخی ناتکمیلاند، برخی ایرادهای راست یا دروغ بودن دارند گاهی از هرمنوتیک هم برای ساختن پازل روایتها استفاده بردهام.
7- آقای طاهری شما شاعر هستید، آیا تاریخ نویسی با دنیای شاعرانه تناقضی نداشت؟
برای نوشتن تاریخ باید از حب و بغضها فارغ شد، این شرط اول است. هرچند همه میدانیم امکان قطعی این قضیه سخت است، اما برای باورمند کردن نوشتن تحلیلها باید مخاطب به منطقی بودن و غیر احساسی بودن نویسنده اطمینان یابد. من همیشه با نوشتن زندگی کردهام، حتا گاهی که کارهای عمرانی انجام میدادم حس میکردم نقاشی است یا نوشتن شعر است. و سعی می کردم تکنیکهای خودشان را رعایت کنم. زندگی پر از تناقض شغلی به من یاد داده بود حسهایم را در هم نیامیزم. البته به فراخور متن از نثر شاعرانه و گاهی ادیبانه در کتاب تاریخم استفاده بردهام، این را جز خوبیهای یک کتاب تاریخی میدانم. این تناقض ها همیشه هست. گاهی دلم میگرفت از یک حادثه تاریخی اما یک کتاب یک روزه نوشته نمیشود و امکان ویراستاری و بازخوانی نوشتهها وجود دارد. یکی از تلاشهایم راستنویسی و پرهیز ملیت گرایی در موضوعات مربوط به قومهای حاشیهی خلیج فارس بود، با همهی اتفاقاتی که میشنویم.
8 – این اتفاقات از کجا ناشی میشود؟ خصوصا تغییر نام خلیج فارس؟
خلیج فارس کانونی پیچیده است، مولفههای زیادی در لجاجتهای همسایگان و ایجاد تنشها وجود دارد. صرف تغییر یک نام یا یک درخواست نیست. در قرن پیش اتفاقات زیادی در جغرافیای خلیج فارس و در کشورهای حاشیهی آن رخ داده است. در همه این قضیهها که نگاه کنید نوعی سرخوردگی دولتهای عربی و بعد جامعهی عرب را خواهید دید:
– پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی انگلیسیها با تحتالحمایه كردن شیوخ سواحل جنوبی خلیجفارس، كشورهایی را در ابتدا با مرزهای نامشخص ایجاد نمودند. برخی از این کشورها با فروش نفت و گاز در سالهای اخیر از جایگاه اقتصادی خوبی در جهان برخوردار شدهاند.
– نکبت فلسطین در سال 1948 و در دنبالهی آن شکست اعراب از اسرائیل در سال 1967. موج آزردگی عربهای خاورمیانه و یأس و نا امیدی در عربهای خاورمیانه. و دوستی کشور ایران با رژیم اسرائیل (اشغالگر فلسطین) در طی این سالها.
– حضور جمال عبدالناصر و تقویت پان عربیسم و اتحاد مصر و سوریه و جعل نام خلیج فارس در یکی دو سخنرانی بنا به خواستهی کشورهای حاشیهی خلیج فارس، اما تاریخ به یاد میآورد که در نامههای جمال عبدالناصر از عنوان خلیج فارس استفاده میشود.
– جنگ تشرین در سال 1972، سرخوشی اعراب مدیترانه وباورمندی و پیروزی برای کوتاه مدت در ذهن جامعهی عرب.
– پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1979.
– حمله عراق به ایران در سال 1980 و جنگ 8 ساله ایران و عراق.
– تشکیل شاخه شیعی مقاومت (حزب الله لبنان) 1982.
– حملهی آمریکا و همپیمانانش به عراق در طی سال 1990 تا 2001.
– بهار عربی یا موج تغییر خواهی حکومتی در کشورهای عربی.
– و مهمتر این که قدرتهای خارجی به ویژه نیروهای غربی همواره در طی قرن اخیر، در صدد اعمال نظر در سیاستهای داخلی كشورهای خلیج فارس بودهاند و تلاش داشتهاند متحدان محلی مورد خویش را در جهت منافع خود به كار گیرند. به طوری كه ملاحظات و نقطه نظرهای سیاسی كشورهای مذكور را مد نظر داشته باشند.
با این چیزهای که ذکر کردم من فکر میکنم نطفهی جعل نام خلیج فارس در سالهای دورتر و به موج پان عربیسم بر میگردد.
9 – این تغییر نام خلیج فارس در کشورهای عرب زبان با آگاهی مردم آن هاست؟
باید قاطعانه بگویم خیر. این بحث معادله قدرت بین ایران و دولتهای عربی است که تقریبا اکثر 22 کشور عربی در اتحادیه عرب برای موضوعات اینگونه مقابل ایران با هم هستند.
من در دو سالی که در سوریه زندگی میکردم هرگاه به افراد مطلع عرب سوری، لبنانی یا فلسطینی در جعل نام خلیج فارس اعتراض میکردم، میگفتند استفاده از نام جعلی به پشتوانه تاریخی نیاز ندارد یا حاشیهی خلیج فارس را قوم عرب تشکیل دادهست و بهتر است نام قدیمیاش را عوض کنیم. و وقتی با جواب چه اهدافی از این تغییر و برای کدام کشورها مواجه میشدند. میگفتند نام جعلی را یک کلمهی عربی میدانند، انگار نامی را معرب کردهاند و هیچ دلیلی نداشتند جز آن که تغییر این نام جعلی برای دلخوشی ایرانیان امری ناپسند و غیر مهم بدانند.
ظاهرا برای اعراب نسل جدید ثابت کردن یک هویت جدید پس از شکستهای متمادی ضروری به نظر میرسد. برخی از تنشهای ایجاد شده در خلیج فارس به طور مستقیم به زیاده خواهی شیوخ حاکم بر این کشورها بر میگردد و کشورهای خارجی با سکوت یا گاهی جانبداری غیر مستقیم مدیریت میکنند. مثل جا انداختن جعل نام خلیج فارس در سایتها و برخی نقشهها.
10- آیا تغییر نام خلیج فارس مهم است؟
نباید در سرزمینهای مجازی به دنبال تثبیت نام خلیج فارس باشیم. حالا گوگل بنا به دستور کشورهای قویتر یا دلارهای نفتی عربها یا ضعف و مشکلات روابط خارجهی ما یا به هر دلیل دیگر دست به حماقتی صریح زده است. گوگل نمیتواند به دلخواه نام یک مکان جغرافیایی را تغییر دهد، تنها به این دلیل که عدهای عرب اینگونه خواستهاند. اگر این گونه است چرا عربها سالهاست نمیتوانند حتا نام اسراییل را در سرزمینهای مجازی تغییر دهند؟ باید روشها و راههای تازهای بیابیم برای احقاق حقوقمان. هیچ امر ناخوشایندی امکان ناپذیر نیست باید ببینم چه خواستههای اصلی پشتوانه این قضیه است. خلیج فارس برای ما صرف یک نام نیست یک تاریخ و هویت ایرانی است. درخت ایران ریشه درخلیج فارس دارد. ایران برای ما سرزمینی است با مجموعه ای از اقوام… نه یک ترکی… یک فارسی … یک عربی و… هنوز بعد از قرنها روی نقشه است، خلیج فارسی یک آبراهه هست، یک جغرافیا، یک هویت و تار و پودی برای در هم تنیدن اقوام مختلف خاورمیانه نه آبراههای برای عقدههای فروخفتهی سیاسی و اقتصادی حکمان همسایه… من فکر میکنم تلاش حاکمان عرب همسایه سیاستی دفاعی ازطرف دولتهای عرب هست چون دولتهای عرب حاشیهی خلیج فارس توان حتا ادعای مبارزه با ایران را ندارند و در کنار این حاشیهسازی زبانی کوشیده میشود. قصهی برداشت از ذخایر مشترک را کمرنگتر سازند، خود را حامی فرهنگی مردم عرب نشان دهند و سناریوی برای جزیرههای ایرانی بنویسند. داستانی صرفا تخیلی برای سرگرمی ایرانیهای حساس و میهن دوست و ایجاد موجهای پان عربیسم و تفرقه در قومیتها یا جلوگیری از انقلابهای شیعی که به نوعی تغییرات صفحات سیاسی در جغرافیای همسایگانمان ایجاد خواهد کرد.این روزها باید بیش از این که به نام خلیج فارس بیندیشیم، باید اندیشید در حالی که ما بر 60 درصد آبهای خلیج فارس حاکمیت داریم چه اتفاقاتی دارد میافتد. هویت ما با خواست دیگران تغییر نخواهد کرد. در این روزهای سرد تاریخ به جای بیاحترامی به فرهنگ همسایههای کوچکتر، ضعیفتر و حتا این روزها زبان درازتر باید به هویت خودمان بیندیشیم. با قدرت ارتباط برقرار کنیم و به فکر ریشههای فرهنگی خودمان باشیم. کج سلیقگیها را اگر خوب مدیریت کنیم میتوانیم از بین ببریم.
11-آیا بنادر ایرانی امکان ارتباط فرهنگی با کشورهای همسایه را دارند؟
خیر این ارتباط وجود ندارد. و امکان این ارتباط هم یک طرفه نیست و متاسفانه فضای ایجاد نشدهاست. بیشترین ارتباطها ارتباط فامیلی خانوادگی ایرانیهای بندرنشینان سواحل شمالی با سواحل جنوبی خلیج فارس، یا روابط کجدار و مریض تجاری که روز به روز کمرنگتر میشود. باید نگاهمان را تغییر دهیم بیشتر خطوط مرزی کشورها در قرن اخیر تعریف شدهاند. در تعاریف جغرافیا ما دو تا نکته داریم یکی مرز هست و یکی سرحد. قدیمترها که مرز نبود سرحد وجود داشت. حاشیهی ساحلی خلیج فارس مرز خشکی ایران است و مرز آبی هم که تعریف خودش را دارد. سرحد یعنی جایی که نگاهی به بیرون میاندازد، مرز نوع نگاه درونی به جغرافیاست. یعنی از مرز به مرکز میرسیم و از سرحد به دنیا. باید یاد بگیریم حتی در تعریفهامان بندرنشینان ایرانی خلیج فارس را تنها مرزداران ایرانی نخوانیم. ما سرحد ایران هستیم برای ارتباط با دنیای بیرون و توسعه فرهنگ ایرانی. برای این تعریف باید جور دیگری به حاشیهی خلیج فارس نگاه کنیم.
12- چرا رابطه فرهنگی با حاشیه جنوبی خلیج فارس کمتر شده است؟
ارتباط تجاری و بازرگانی در گذشته بین بنادر خلیج فارس مانند ارتباط فعلی بین شهرهای ایران بوده است. در روایتی تاریخی از سالهای اخیر در کتاب از مروارید تا نفت میآورم: شاهین ضابط روستای ایرانی که برای شكارش به پرواز در آمده بود در محوطه مسجد جامع قطر، هوبره را شكار میكند، شیخ قطر كه برای ادای نماز به مسجد آمده بود شاهین را میبیند و میشناسد و با نامه ماجرا را برای ضابط ایرانی توضیح میدهد. در سالهای اخیر با توجه به حجم تجارت جهانی و مساله نفت عربهای حاکم بر خلیجفارس و چالشهای اجتماعی موجود در خلیج فارس و در راستای رسیدن به اهداف اقتصادی و با توجه به عدم قدرت نظامی دائما از سیاست حذف و پرهیز از مشارکت با ایران به بهانهی تنشزا بودن ایران و قوم ایرانی استفاده میبرند و کمکم دید و ذهنیت مردمان کشورهای عرب همسایه را با این تبلیغات نسبت به همسایه با فرهنگ و قدیمی خویش آشفته میسازند.
13-تغییرات مشهور به بهارعربی را درکشورهای عرب خلیج فارس چگونه می بینید؟
پان عربیسم و دلارهای نفتی برخی از کشورهای عربی هم نتوانست سرشکستی و آزردگی خاطر قوم عرب را بهبود ببخشد. این سبب شد موج پان عربیسم جای خویش را به موجهای اسلام خواهی با گرایش بروکراتیسم بدهد. تغییرات و اصلاحات در کشورهای عربی خاستگاهی کاملا خودجوش و مردمی دارند، اما مدیریت این خواستهها به نوعی مرتبط با کشورهای داری نفوذ و منافع میباشد. نباید غافل از نقش اسرائیل و آمریکا و انگلیس و دیگر کشورها بود. هرچند گرایش اسلامی تمام گروههای اخوان و القاعده و شیعی به نوعی غرب ستیزی را در خویش دارند ولی قطعا ماهیتهای متفاوت خواهند داشت.
آمريکايىها به خوبى دريافتهاند که در توازن قدرتهاى آينده، برترى از آن قدرتى خواهد بود که بر مناطق ژئواکونوميک و به ويژه داراى منابع غنى انرژى تسلط داشته باشد. از این نظر هر کشورى که بر خليج فارس تسلط داشته باشد، بر جهان مسلط خواهد بود. در نظام جديد جهانى مناطق ژئواکونوميک اهميت بيشترى خواهد داشت، در حالى که در نظام دوقطبي، مناطق ژئوپليتيک اهميت زيادى داشتند. با این همه این نشان از این دارد برای امریکا خلیج فارس ژئواکونومیک و ژئوپلتیک بر سوریه و مصر ژئوپلتیک اهمیت بیشتری دارد. با این که نقش مصر وسوریه برای کشورهای ذینفع اصلا کم نیست. اما در خلیج فارس قدرتهای بزرگ تغییر قدرتها را به سادگی پذیرا نخواهند شد. شاید آشفتگی لبنان و سوریه و مصر به نفع برخی قدرتها باشد قطعا آشفتگی و ناامنی خلیج فارس به نفع این کشورها نیست. اینها دلیلهایی است که تغییر حکومت یا حتا درخواست تغییر در کشورهای حاشیهی خلیج فارس با اهداف قدرتهای بزرگ سازگار نخواهد بود و به ریسک و خطر هدایت انقلابها نمیصرفد. از این رو درخواست تغییر و یا بهار عربی در کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس با مشکلات گستردهتری امکان پذیر خواهد بود. مگر آنکه دولتهای عربی از تابعیت و همراهی سربتابند. یا مطمئن باشند دولت جانشین سرسپردهتر از دولت اولیه خواهد بود. تغییر شیوخ عربی با کودتای فامیلی مرسوم بودهاست. اما تجربه اتفاقات جدید ظاهرا این نوع تغییرات را هم برنمیتابد.
شرایط اقتصادی و قومی کشورهای عربی حاشیهی خلیج فارس به گونهای دیگر است. آنچه قابل بررسی است نحوهی توزیع و پراكندگی جمعیتهای شیعی كشورهای حوزهی خلیج فارس میباشد. در برخی از این كشورها همانند امارات متحدهی عربی، عربستان و عمان، حضور آنها را به صورت متمركز در برخی شهرها شاهدیم كه این تمركز، میتواند برای این كشورها خطرآفرین باشد. زندگی دسته جمعی شیعیان به حس مشترك محرومیت دامن زده و زندگی جمعی، جسارت و شهامت مبارزه را تقویت نموده، احتمال شورش و اغتشاش آنان بر ضد دولتهای متحجر عربی را که سعی در ایجاد تفرقه گروههای اسلامی داشتهاند افزایش دادهاست. حضور ایران به عنوان کانون شیعیان ترس کشورهای عربی را برانگیخته است. حتا مقابله مستقیم یا قطع رابطهی یا تبلیغ منفی علیه ایران در بین این گروهها، امکان آن را تقویت می کند که کانون دیگری در لبنان یا عراق یا سوریه تشکیل شود.
کشورهای قدرتنمد داری نفوذ در خلیج فارس آشفتگی خلیج فارس را بر نمیتابند. آیا این سبب خواهد شد تن به خواستههای مردمی این چنینی برای تغییر بدهند؟ و گونهای دیگر به محاسبه بنشینند؟ شیوخ حکومتهای عربی خوبی میدانند کشورهاشان آماده زایش کودکی به نام تغییر میباشد. آیا قدرتهای ذینفوذ چون قابلهای این طفل را در زایش همراهی خواهند کرد؟
14- وضعیت خلیج فارس در مقایسه با گذشته چگونه است؟
حالا ایران از نظر منطقهای یک کشور تنهاست. چون از خیلی از نظرها با همسایههای خلیج فارسیمان متفاوتتریم. در منطقه با افغانستان هم ریشهایم و با تاجیکستان و آذربایجان قرابت داریم. قدرتهای افسانهای دیلمیان و عباسیان یا صفویه و ترکان عثمانی به سرآمدهاست. منابع قدرت در خلیج فارس تجزیه شده است مجموعه ۸ کشور در کنارهی این دریا زندگی میکنند. و مفاهیم زمان و مکان در نتیجه روند جهانیشدن و توسعه سریع تکنولوژی ارتباطات تغییر کردهاست. و مفهوم مولفههایی چون امنیت، ژئوپلیتیک، تدابیر نظامی، قومیت، هویت و ناسیونالیسم که همگی در منطقه زرخیز خلیج فارس به نحوی دخیل هستند را دگرگون نموده و بعد جدیدی به کشورها بخشیدهاست.
15- راه برون رفت از چالشهای خلیج فارس و رسیدن به شرایط بهتر؟
من وقتی تاریخ دیلمیان و سیراف کهن را مشق می کردم متوجه شدم دیلیمان برای استفاده از ظرفیت تجاری سیراف کوشیدند پسکرانه بندری سیراف را ایمن سازند و به وسیله ایجاد سیستم برید (پست) و امنیت کاروانها و ایجاد پل و کاروان سرا در راههای تجاری، وضعیت بازرگانی کشور را تغییر دهند. برای رونق بخشیدن به بنادری چون کنگان باید پسکرانه ای به اندازه جغرافیای ایران در نظر بگیریم. جغرافیایی که کریدر شمال به جنوب بازرگانی آن فعال گردد. سیاست گذاران ایرانی باید بکوشند استراتژی مشخصی را برای به حداکثر رساندن بازدهی امکانات جغرافیایی از راه ارتباط دادن دریای خزر به خلیج فارس به اجرا بگذارند. به این معنا که با مشارکت دادن کشورهای شمال ایران در خلیج فارس بر حضور کشورهای غیر عرب ذینفع در خلیجفارس بیافزایند و امکان دسترسی و مشارکت مستقیم آنان در خلیج فارس را ایجاد نمایند به عبارتی هر بندری از خلیج فارس خواهرخوانده پایتخت کشوری از شمال ایران شود برای سرمایه گذاری در امر بازرگانی و انتقال کالا. که انشالله خیلج فارس آشیانهای برای پرواز پرندهی ایران شود و دروازهای برای ورود خوشبختی ایرانیان.
آبان ماه سال 91
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.