

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از استارتو، «شازده کوچولو» اثر جاودان نویسنده فرانسوی با فروش 200 میلیون نسخه در سراسر جهان یکی از پرفروشترین آثار دنیا به حساب میآید و بیشتر از هر اثر دیگری از زبان فرانسوی ترجمه و خوانده شده است. سؤال اینجاست که چه چیزی سبب میشود این کتاب کوتاه به عنوان بهترین کتاب قرن فرانسه انتخاب شود و طرفداران زیادی در گروههای سنی مختلف و کشورهای متفاوت از جمله ایران داشته باشد.
موضوع دوستان جدید و قدیمیِ موجود در داستان «شازده کوچولو» برای همه جذاب است. داستانی که به شما میآموزد برای به دست آوردن دوستیهای عمیق باید تلاش کنید و دوستان خوب به آسانی به دست نمیآیند. خواندن هر باره این داستان به خواننده درسهای جدیدی میآموزد و هر کس با توجه به سنی خود، برداشت متفاوتی از کتاب میکند.
در این کتاب خلبانی در بیابان گیر کرده است. کمی بعد با پسرکی آشنا میشود که خود را شاهزاده میخواند و ادعا میکند از سیارهای دیگر آمده است. خلبان که سالها تنها بوده است، در هشت روز پس از گرفتاری دوستی جدید مییابد. پسرک داستان «شازده کوچولو» در راه برگشت به سیاره خود به سیارههای دیگری نیز سر میزند. در راه عاشق گل رز میشود، اما رفتار بد گل رز سبب میشود آن سیاره را ترک کند. در سیارههای دیگر نیز با مخلوقات خودخواه و بیذوق دیگری چون پادشاه و جغرافیدان آشنا میشود و امید خود را نسبت به بزرگسالان از دست میدهد.
در راه زمین با روباهی آشنا میشود که به او درسهای زیادی میآموزد؛ درسهایی که تبدیل به مهمترین پیامهای اخلاقی کتاب «شازده کوچولو» میشود؛ درسهایی که شاهزاده داستان بعدها با خلبان در میان میگذارد؛ جملاتی چون:
شازده کوچولو گفت: «پس آدمها کجا هستند؟ آدم در بیابان احساس تنهایی میکند.»
مار گفت: «آدم با آدمها هم احساس تنهایی میکند.»
شازده کوچولو در نهایت درمییابد با وجود اشتباهات و نامهربانیهای گل رز عاشقش شده است و کتاب با متنی تلخ و شیرین به پایان میرسد. شازده کوچولو ناپدید میشود، شاید به سیاره خود باز میگردد و خلبان هم به سیاره خود میرود ولی همواره دلتنگ شازده کوچولو میشود.
با این که «شازده کوچولو» داستان شاد نیست و بخش اعظم کتاب دربارهی گم شدن و سرگشتگی انسان است ولی خواننده نقش مهمی در ماندگاری کتاب در همهی این سالها ایفا کرده است. شاید داستان بیریا و سادهی شازده کوچولو دربارهی عشق، دوستی و قدرت تخیل انسان را به یاد خود گمشدهاش میاندازد و به او یادآوری میکند که روابط انسانی آسان به دست نمیآید و نیاز به ممارست و مراقبت دارد و در نهایت انسان را با جملهی «تو در برابر کسی که اهلیاش کردی، مسئولی» به قبول مسئولیت کارهای خود در زندگی فرا میخواند.
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.