
نویسنده مقاله: رضا طاهری
چکیده مقاله:
با شکلگیری زندگی گروهی انسان و در پاسخ به نیاز انسان آموزش و پرورش وجود داشته است. استمرار و بقای هر جامعهای نیازمند مطالعهی آن است. پژوهش و بررسي زندگي گذشتگان راهگشاي زندگي ما و آيندگان است، فراموش کنندهگان گذشته محکوم به تکرار آن هستند. در این مقاله آموزش و پورش در دورهی هخامنشی، اشکانی و ساسانی بررسی میشود. با نگاهی گذرا به تاریخ آموزش و پرورش در ایران باستان، پیشتازی ایرانیان در معارف بشری و حقی که بر تمدن بشری دارند باورمندتر میشود. باشد که ما و آیندگان به یافتههای آمورشی گذشتگان مهر بورزیم، آنها را دوباره بررسی کنیم، برای رفع کاستیها بکوشیم و بر آن بیفزاییم و پر بارتر به آیندگان بسپاریم.
مقدمه:
هر شرایط تاریخی نظام آمورشی ویژه خود را میطلبد نظامی که بتواند پاسخگوی نیازهای آن جامعه باشد. در جامعهی اولیه بشری، آموزش و پرورش با برنامهریری و اهداف آگاهانه نداشت و آموزش برای هر و هر انسان، متناسب با خواستههای اولیهی آن جامعهی بود، غذا، نیازهای جنسی، ساخت ابزارآلات را از نزدیکان خویش میآموخت و فرا میگرفت و از راه تقلید آنچه برای زندگی ضروری بوده میآموخت. رفته رفته انسان به مهارتهایی در تهیهی خوراک، پوشاک، مسکن و ساخت وسایل دست یافت. با شکلگیری و پیشرفت زبان به وسیلهای ارتباطی انتقال مجموعهی دانشها و مهارتهای جامع از نسلی به نسل دیگر سادهتر شد. و با تکامل خط، دگرگونی و گسترش امر آموزش و پرورش سریعتر شد. واضح است که نظام آموزشی هر جامعه رشد و دگرگونی خود را در پیوند با ساختار جامعه فراهم میکند. در این راستا مولفههای چون حکومت و شیوهی اقتصادی – معیشتی و معیارهای ارزشی چون فرهنگ و مذهب و باورها و رسمها نیز نقش تعیین کنندهای در شکلبخشی به ساختار نظام آموزشی دارند.
آموزش و پرورش در دوره باستان
2-1- دورهی هخامنشی
منظور از دورهی باستان در ایران از زمان تاریخنویسی تا اسلام است. مردمان ایرانزمین دورهی هخامنشی با فرهنگ پیشانیانی چون ایلام، بابل و آشور آشنا بودند.با تشکیل حکومت ماد و سپس هخامنشی قدرت سیاسی کشور در یک جا تمرکز یافت، و جغرافیای سیاسی بزرگتر شد وادارهی آن مستلزم داشتن نیروهای انسانی قابل اعتماد وکاردان بود. از این پرورش و تربیت نسل کودک و نوجوان به ویژه شاهزادگان و فرزندان بزرگان لازم به نظر میرسید. از دوران سلسلهی مادها هیچ نوشتهای به یکی از زبانهای ایرانی بر جای نمانده است و در نوشتههای تاریخنویسان یونانی اشارههایی به موضوع آموزش و پرورش این دوره نشده است. در دورهی هخامنشی تعلیم و تربیت در خانه و خانواده، پرستشگاه و آموزشگاههای دربار بود. دوران تحصیل دانش آموزان از سنهای 5 تا 7 سالگی آغاز میشد و در چنین سنی کودک نخست در محیط خانواده میآموخت و سپس برای دورهی آموزش در مدرسه و آموزش عمومی و همگانی آماده میشد. زمان تحصیل و مدت آموزش در این دوره سه مرحله بود که بر پایهی رشد و قوای جسمانی و ذهنی، روحیات و و هدفها و نیازهای اجتماعی این آموزشها متغیر بود.
آیین زرتشت است در زمان هخامنشی فراگیر شد؛ زرتشت برای دانش و خرد اهمیت بسیار قائل گشته است و مزداپرستان را به تعلیم و تربیت فراخوانده است و ایزدی به نام «چیستا» را بر امر دانایی و آموزش تعیین نمودهاست. زرتشت خود را آموزگار نامیده است با گفتاری شیوا و دلپذیر. از کتابهای دینی زرتشتی میتوان به نکتههایی در آموزش و پرورش رسید. در ایران باستان منظور عمدهی تربیت این بود که کودک را عضو مفید جامعه بار آورند. این معنا از نیایشی که در یسنا آمده است استنباط میشود: ای اهورامزدابه من فرزندی ارزانی ده که ازعهدهی انجام وظیفه نسبت به خانهی من و سرزمین من برآید و پادشاه دادگر مرا یاری کند. در کتاب دینکرت آمده: پرورش را باید مانند زندگی مهم شمرد. هر کس باید به وسیلهی پرورش و فراگرفتن و خواندن و نوشتن خود را به پایگاه ارجمند رساند و با رعایت دستورهای دینی و استفاده از پندنامهها، قانون و نظم را نگه دارد. بر پایهی نوشتهی مینوی خرد: هر کس انتظار داشت که فرزندش بر افتخار خانواده و میهنش بیفزاید. (تفضلی، مینوی خرد، ص 35) پندنامهی زرتشت پدر و مادر را مسؤول پرورش فرزند شناخته و عقیده دارد نتیجهی کارهای نیک کودک به والدین میرسد. در پندنامهی بزرگمهر هم آمده: هر کس باید یک سوم از شبانهروز را صرف پرورش دینی کند. از آنجایی که نخستین و رسمیترین و همگانیترین نوع آموزش در ایران باستان آموزش دینی و اخلاقی بود و در بیشتر مراکز مذهبی آموزش داده میشد، در سنین بلوغ آموزش دینی از خانهها به آتشکدهها واگذار میشد. در پرورش اخلاقی، نکتهی مهم توجه به راستی بود و زرتشت هم دین خود را آیین راستی میخواند.گزنفون مینویسد: اطفال به مکتب میرفتند تا ادب بیاموزند و رؤسا و مراقبانشان اکثر اوقات روز مراقب حال آنان بودند و قضاوت و عدالت را میان آنها مجری میداشتند. جالب آن است که بنا به ادعای گزنوفون تا حدود شانزده یا هفده سالگی کودکان در این مکان آموزشهای مختلف نظیر اعتدال مزاج، اطاعت، وظیفه شناسی، تیراندازی و پرتاب نیزه میآموختند (گزنوفون، ص6و7). هرودوت دورهی تربیت کودکان در ایران بین پنج تا بیست و پنج سالگی میداند و میگوید سه کار مهم به آنان آموخته میشود: اسب سواری، تیراندازی و راستگویی (هردوت، ص 75). گزونوفون همچنین مدعی است که در ایران محلی به نام الوترا وجود داشته که در آن اطفال بزرگان تربیت مییافتند (گزنوفون، ص5). گزنوفون همچنین مینویسد: تمام افراد ایرانی مجاز به گسیل داشتن فرزندان خویش به مدارس بودند، اما شرطی را برای این امر قائل میگردد و اعزام اطفال به مدارس را فقط مختص کسانی میداند که محتاج یاری کودکان خویش در امر معیشت نبودند (گزنوفون، ص 10).
2-2- آموزش و پرورش در دورهی اشکانی
در دورهی سلوکی به علت از بین رفتن بافت حکومتی و نیازهای آموزش برای تربیت نیروی کار مورد استفادهی حکومت آموزش دستخوش تغیراتی شد. در کتابهای تاریخی کمتر از این دوره گفتهاند. دورههای اشکانیان و ساسانیان دوباره بر ترویج آموزش و پرورش و هدفمندی آن افزوده شد. در دورهی اشکانیان مغان زرتشتی وظیفهی آموزش دینی کودکان را به عهده داشتند، و در کنار آن محتواها و مواد درسی دیگر مورد نیاز جامعه را به آموزشهای دینی افزودند. اینکه آموزش همگانی نبوده است، با آموزههای زرتشت نسبتی ندارد، و در واقع بر اساس اهداف حکومتها و نیاز به نیروی کار جهت حکومت بر جامعه محتوی آموزش تقسیمبندی میشده است چرا که بر هم ریختن طبقات خود موجب سردرگمی نظام آموزشی از دید حاکمان قدرت میشده است و آموزش همگانی خط و کتابت برای طبقات دورتر از کانون حکومت از دید حاکمان موجب ایجاد کانونهای جدید قدرت میشده است. در وندیداد، که بخشی از اوستا است، زمان کلاسها بیشتر با پنجگاه اصلی روز آمده است. آذرباد ماراسپند، از موبدان زرتشتی، به پسرش چنین اندرز میدهد: «زن و فرزند خود را از کسب دانش باز مدار تا غم و اندوه به تو نرسد. حضور دانشمند را گرامی دار و از ایشان پرسش کن و پاسخ بشنو. اگر تو را فرزندی باشد، به مدرسه فرست و به کسب دانش گمار، زیرا علم و دانش چشم روشن است.» در یسنا، دیگر بخش کتاب مقدس اوستا، آمده: آموزگارِ دروغگو با مواعظ زشت خویش مردم را از تحصیل دانش و فروغ ضمیر پاک باز دارد. در دورهی اشکانی به علت ملوک الطوایفی بودن ایران و عدم انسجام مذهبی و از بین بردن منابع اشکانی توسط ساسانیان اطلاعات دقیقی از نوع نظام آموزشی آن در دست نیست اما قابل پذیرش است که نظام آموزش و پرورش تا دورهی هخامنشی تا ساسانیان کمابیش ادامه داشت و روش تعلیم و تربیت در آن دوران شفاهی بود و حفظ کردن و به خاطر سپردن مهمترین عناصر را تشکیل میداد. آموزش موضوعاتی چون: نیروی بدنی، خرسندی، جوانمردی، سلحشوری، وحدت ملی و میهنپرستی، پایههای موضوع مواد و محتوی نظام آموزشی را تشکیل میداد.
2-3- آموزش و پرورش در دورهی ساسانی
در دورهی ساسانیان محتوی و شیوهی درسی در آموزش و پرورش متنوع شد. آموزههای زرتشتی پذیرفته شد. کودکان اصول آیین زتشتی میآموختند و پشه پدر را دنبال میکردند. آموزشگاههای حکومت شاهزادگان و پسران بزرگان را برای حکومت تربیت میکرد. برنامه آموزشی با شروع روز آغاز میشد. هر چند موضوع و محتوای آموزشی بسته به طبقات جامعه دستهبندی میشد و کودک از 7 سالگی به مدرسه میرفت و تا 15 سالگی (سن بلوغ) تحصیل میکرد و آموزش برای بزرگزادگان تا 20 یا 25 سالگی ادامه داشت و برنامهی آموزشی سه بخش اصلی داشت: 1. دینی و اخلاق، 2. تربیت بدنی، و 3. خواندن و نوشتن و حساب. اضافه بر این به کودکان چوگانبازی، سوارکاری، تیراندازی، شکار و شنا میآموختند( خواندن و نوشتن و حساب بر حسب نیاز طبقاتی آموخته میشد و شامل فرزندان شاه و امیران و موبدان و هیربدان بود که برای فرمانروای یا فرماندهی جنگی و اموراداری و دیوان و حساب و مالیات تربیت میشدند. تفاوت آموزش و پرورش هخامنشی با ساسانی، درمبانی فکری و محتوای درسی بود که بر اساس دیدگاه روحانیان زرتشتی شکل گرفته بود.
2-3-1- ادیان در دوره ساسانی
مذهب مانی و مزدک ـ آمیزهای از آداب و باورهای زرتشتی، مسیحی، بودایی و یونانی بود و به همین دلیل، جنبهی معنوی و محتوی درسی آن بر دیگر ابعاد آموزشی برتری داشت و سه دین بزرگِ زرتشتی، مسیحی و اسلامی به دشمنی با آن برخاستند. محتوای آموزشی مانی بیشتر با روشهای دیداری (تصویری) آموخته میشد. مانی در حکمت فلسفهای آمیخته با عرفان داشت. مزدکیان با بازپروری آموزههای مانی و باور به برابری طبقات توانستند و برهم زدن گروه طبقاتی عدهای را به سمت خویش به همین خاطر نهضت آنها دیر نپایید.
آیین مهرپرستی (میترائیسم) ـ کیشی ایرانی که پیروانی در یونان و روم داشت. توجه به راستی، برادری و دستورهای اخلاقی از خویشکاریهای این آیین بود. سنتهای این آیین در گروههای جوانمردان و عیاران باقی ماند.
مسیحیت ـ مبانی تعالیم حضرت عیسی- در آموزهای مسیح انسان اعم از کودک و بزرگ قابل احتراماند. آموزش برای رسیدن به ملکوت اعلی لازم است. آموزش در کلیساها بیشتر ویژهی فرزندان اربابان یا روحانیان آینده بود و حالت کتابی و لفظی و حفظی و تقلیدی داشت تا عقلی و شیوهی آموزشی بیان تمثیل و خطابه است.
آیین بودا ـ از دید بودا آموزش عبارت است از آموزگار، مطالعه، دوستان و زندگی؛ شیوهی آموزش نطق، تمثیل و مناظره است، در آیین بودایی آموزش استاد (راهب) محور است.
2-3-2- ادیان و تاثیر آن بر آموزش و پرورش ساسانی
رواج آموزههای مانی، مزدک و مسیحیت و.. همچنین استیلای یونان بر ایران به واسطهی حملهی اسکندر و جنگهای ایران و روم و برخورد عقاید با آیین زرتشت و باورهای سنتی ایرانی، زمینهی مبادله در شیوههای آموزشی و محتوی آموزشی را ایجاد کرد و هیربدان و موبدان زرتشتی را بر آن داشت تا به بازپروری آموزههای زرتشتی همت گمارند. روابط ایران با هند و چین به توسعهی منابع آموزشی و شیوههای آموزشی و محتوی آموزشی در ایران کمک کرد. اردشیر بابکان دستور داد تا کتابهای یونانی و هندی را به پارسی برگردانند. مؤسسههای علمی، مانند گندیشاپور و شهرت حمایت از دانشمندان در سلسله ساسانی موجب شد حضور دانشمندان قسطنطنیه به ایران شد. دوران انوشیروان و خسرو پرویز اوج دورهی تمدن ادبی و فلسفی ایران است.
3-وضعیت آموزش وپرورش در باستان
الف) اهداف آموزشی: 1. آمادهسازی کودک و نوجوان برای زندگی مردمی و اجتماعی بر پایههای فرهنگ عمومی و ارزشهای برین جامعه و گسترش دین و اخلاق؛ 2. پرورش شخصیت کودکان و نوجوانان و استعداد و قابلیت ذاتی آنان برای برخورداری از جامعه( بهداشت، تندرستی و آمادگی رزمی) و 3. کشف تواناییهای کودک و نوجوان و آموختن پیشه و حرفه برای داشتن شغل و زیست اقتصادی در جامعه «بیاموختش رزم و بزم و خرد / همیخواست کز روز رامش برد/ فردوسی»
ب) زمان تحصیل: مرحلهی اول از 1 تا 7 سالگی و شروع آموزش از خانه که و در این مرحله مادر آموزگار اول است، مرحلهی دوم (آموزش عمومی) از 7 تا 15 سالگی در مراکز آموزشی، و مرحلهی سوم (آموزش علوم عالی و ویژه) از 15 تا 25 سالگی در این مرحله، با توجه به بروز تواناییهای شخص به او آموزشهای خاص داده میشد. زمان آموزش روزانه از سحرخوان خروس تا پاسی از شب به جز روزهای جشن و روزهای خاص. «ز هر دانشی چون سخن بشنوی / از آموختن یک زمان نغنوی/ فردوسی»
پ) مکان آموزش: خانواده، آتشکده و آموزشگاههای درباری. در کنار آینها مراکزی برای آموزش نظامی و صنعتی بود. با رواج دین زرتشت، و اهمیت والایی خردوری و آموزش راستی، پرستشگاهها مکانی برای آموزش شد. آموزگاران اندیشهی نیک، کردار نیک و پندار نیک مهمترین نقشِ در جامعه را به عهده داشتند و جایگاهی بالا داشتند. «همان کودکش را به فرهنگیان/سپردی چو بودی از آهنگیان/ به هر برزن اندر دبستان بدی/همان جای آتش پرستان بدی/ فردوسی»
ت) موضوع ومحتوی برنامهی درسی: 1. تربیت در خانه، 2. ادبیات و درسهای مذهبی و موسیقی و علوم نظری 3. سوارکاری، تیراندازی، چوگانبازی. آموزشهای خاصی برای طبقات ویژه.
ث) انواع دانشآموزان: 1. شاهزادگان و بزرگزادگان که بسته به جایگاه طبقاتی به آنان علوم سیاسی و کشورداری آموخته میشد، 2. فرزندان مغان، موبدان و هیربدان، که شغل و فن آموزگاری و دینی میآموختند3. دانشآموزان فرزندان مأموران دولتی و بازرگانان و پیشهوران، کشاورزان و صنعتگران و… که به آنان امور فرهنگی و اداری و اقتصادی مرتبط با طبقهی خویش آموزش داده میشد.
ج) روشهای آموزش: 1. پند و اندرز، 2. از بر کردن، 3. بیان و سخنوری، 4. مشاهده و تجربه، 5. تنبیه و تحذیر، 6. تمثیل، 7. نظم و انضباط و8. آزمون «هر آنکس که جوید همیبرتری/ هنرها بباید بدین داوری/ یکی رای و فرهنگ باید نخست/ دوم آزمایش بباید درست/ فردوسی»
چ) انواع معلمین: 1. دینی، 2. خواندن و نوشتن، 3. تربیتبدنی، 4. معلم درباری، 5. دانشهای عمومی «برآمد همیگرد مرو و بجست/یکی موبدی دیر بازند واُست/همیکودکان را بیاموخت زند/ به تندی و خشم و به بانگ بلند / فردوسی»
4- زبان و خط در دورهی باستان:
4-1- سير تحول زبان در دوران باستان
1- زبان هندي باستان يا زبان سانسکريت که کتاب مقدس ودّا با آن نوشته شده است.
2- زبان و خط اوستايي که کتاب مقدس زرتشت يعني اوستا با آن نوشته شده است. کهنترين بخشهاي اوستا سرودهاي مذهبي گاتهاست که به پرستش اهورامزدا و نفي پرستش ديوها میپردازد. زبان فارسي باستان با زبان اوستايي و زبان سانسکريت از یک ریشه است. فارسی باستان سر ریشهی زبان پهلوي (فارسي ميانه) است. برخي از کتبيههاي دوران هخامنشي به خطهاي ميخي، ايلامي و بابلي هستند و کتبيهی داريوش بزرگ به خط ميخي در بيستون است. زبان پارتي موسوم به زبان وسطي (زبان پهلوي اشکاني) بيشتر در نواحي شمال و شرق ايران رواج يافت. زبان پارتي را به خط آرامي مينوشتند. زبان اوستایی از شاخهی زبان ايران شرقي است در دوره ساساني چندان قابل فهم نبود. زبان پهلوي دوران ساساني زباني کاملتر و تقريباٌ داراي همان ويژگيهاي دورهی پهلوي اشکاني بود. زبان فارسی امروزی تغییر یافتهی زبان پهلوی است.
4-2- انواع خطهاي باستانی
خط تصويري، خط هجايي و خط الفبايي مرحلهی تکاملی خط در جهاناند، ابتدا مادها (سده هفتم پيش از ميلاد ) تلاش کردند تا خط ميخي قديم را از حالت تصویری به حالت الفبايي در آورند. خط ميخي ايراني 42 حرف دارد که 36 نشانه آنها الفبا و 7 نشانه ديگر نوعي پندارنگاري است. (مانند خدا، اهورا مزدا، زمين، کشور و شاه)
1- خط ميخي: از آغاز فقط در سنگ نوشتهها به کار رفته و به تدريج متروک شده است. اين خط توسط سومريان اختراع شد و در دوران هخامنشيان در ايران رواج يافت. نمونههاي اين خط در بيستون، تخت جمشيد و مصر پيدا شده است.
2- خط دين دبيره: خط نوشتههاي ديني ساساني بوده و از کاملترين نمونه خطهاي الفبايي است. خط کنوني اوستايي در زمان ساسانيان از خط پهلوي گرفته شد. اين خط تا به امروز از کاملترين خطوط جهان شناخته شده است.
3- خط آرامي: اين خط پايه و اساس خطهاي پهلوي اشکاني و ساساني بوده است. در دوران اشکانيان براي نوشتن از خط پهلوي اشکاني و خط يوناني استفاده ميشد و سکههايي با اين خط يافت شده است. با ظهور ماني يعني از 265 ميلادي به بعد خط ديگري به وجود آمد. ابتکار ماني در زمينه خط بسيار مهم بود. او رسم الخطي پديد آورد که مناسب با تلفظ و معادل با صوتها و حرکتهاي زبان پهلوي بود.
5- انواع آموزشها در ايران باستان
1- آموزش ديني و اخلاقی
رسميترين و همگانيترين نوع آموزش در ايران باستان، آموزش ديني و اخلاقي بود که بيشتر در مراکز مذهبي آموزش داده ميشد. در پندنامه بزرگمهر آمده است: هر کس بايد يک سوم از شبانه روز را صرف پرورش ديني کند.
2- آموزش اداری
براي ادارهی سرزمین پهناور ايران باستان، نياز به مديران و دبیران و کارمندانی کارآزموده بود. پُست و چاپار و شناخت جغرافیا و آیینهای مردم این سرزمین و مالیات ستانی برای ادارهی آن لازم بود.
3-آموزش نظامی
ارتشي سوارهنظام، پيادهنظام و ارابههاي جنگي. علاوه بر اين سپاه جاويدان و گارد شاهنشاهي نيروي دريايي نيز از جمله ارتشيان باستان بودند و این ارتش منظم با برنامهی آموزشی به دست آمده بود.
4- آموزش سياسی
متن اعلاميه حقوق بشر کوروش در دوره هخامنشی خود گواهی این نوع آموزش است. نوشتن پیماننامهها به زبانهاي گوناگون یک از هزار دليلي است بر اين که آموزش سیاسی دستگاه دیپلماسی باستان در حد خوبی بوده است شد و سياستمداران چندین زبان میآموختهاند.
5- آموزش صنعتی
با توجّه به مداراک تاريخي، هنر و دانش سفالگري، فلزکاري، بافندگي، چوب و شيشه و حتّي کاغذسازي در دوران باستان از اهميت برخوردار بوده و کارگزاران برجسته مورد تقدير و تشويق قرار ميگرفتند.
6- آموزش بهداشت و سلامت
آموزش بر اساس نیکی در پندار و گفتار نیکرفتاری به تندرستي و نيرومندي روان و تن نیازمند بود.
7- آموزش هنری
مکتبهاي نقاشي ماني و پيکرنگاري آن و استفاده از رنگها و مينياتورهاي مکشوفه و پيکرتراشيهاي طاق بستان، تخت جمشيد، دست ساختهها، مجسمههاي مفرغي، مرمري، حکاکي، مهرسازي، سکهزني و… بيان کننده علاقه و توجّه به آموزش و رواج انواع هنرهاي آن زمان در ايران باستان در اندازهی بالايي است. «گهر بیهنر زار و خوار است و سست/ به فرهنگ باشد روان تندرست/ فردوسی»
8- آموزش دختران
زنان را موسیقی و بافندگی، خانهداری و خردورزی میآموختند در کتاب ماتيکان هزار داستان آمده است گروهی از بانوان از يک قاضي مسألهاي را ميپرسند و چون او نميتواند پاسخ گويد، اعلام ميدارند جواب در شرح و تفسير مُغان ثبت شده است. احتمالاٌ گروهي از زنان اجازه داشتند در امر قضا و دادگستري مطالعاتي داشته باشند، چنان که برخی از دختران درباري نيز به آموزش امور سياسي پرداخته بودند. در دينکرات به نقل از اوستا آمده است: به دختران بايد خانه داری آموخت.
6- نتیجه گیری
در کتاب دينکرت چنين آمده است: پرورش را بايد مانند زندگي مهم شمرد، هر کس بايد به وسيلهی پرورش و فراگرفتن و خواندن و نوشتن خود را به پايگاه ارجمند رساند و با رعايت دستورات ديني و استفاده از پندنامهها، قانون و نظم را نگه دارد. بر پايهی نوشتهی مينوي خرد: هر کس انتظار داشت که فرزندش بر افتخار خانواده و ميهنش بيفزايد. پندنامهی زردشت نيز پدر و مادر را مسئول پرورش فرزند شناخته و عقيده دارد نتيجه کارهاي نيک کودک به والدين نيز ميرسد. با همهی ویژگیهای مثبتی که در ساختار آموزش و پرورش ایران باستان وجود داشته است این نظام آموزشی از محدودیتها و و معایبی رنج میبرد که مهمتربنهای آن جامعهی طبقاتی و رواج فرمانبرداری مطلق از صاحبان قدرت، بود.
حال که مقدمهی حرکت به سوي آينده تفکر در گذشته است، پس بايد گذشته را خوب شناخت و با بازيابي گذشته و ارزشیابی آن از آن درس گرفت و پند آموخت با اين برداشت، که بخشي از ميراث فرهنگي هر جامعه، تاريخ آموزش و پرورش آن جامعه است.
«ولیكن از آموختن چاره نیست/ که گوید که دانا و نادان یکی است/ میاسای ز آموختن یک زمان / ز دانش میفکن دل اندر گمان / فردوسی»
منابع:
– آموزگار، ژاله و احمد تفضلی، 1378، کتاب پنجم دینکرد، معین، تهران.
– بهار، مهرداد، 1376، از اسطوره تا تاريخ، نشر چشمه، تهران.
– تفضلی، احمد، 1378، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام ، سخن، تهران.
– تفضلی، احمد، 1379، مینوی خرد، توس، تهران.
– حکمت، علیرضا، آموزش و پرورش در ایران باستان، 1364، سمت، تهران.
– دوستخواه، جلیل،1377، اوستا، کهنترین سرودههای باستان، نشر مروارید، تهران.
– دیاکونوف، ا.م، 1379،تاریخ ماد، ترجمهی کریم کشاورز، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران.
– فرنیغ دادگی، 1385، بندهش، ترجمهی مهرداد بهار، نشرتوس، تهران.
– کریستنسن، 1368، ایران در زمان ساسانیان، ترجمه رشید یاسمی، دنیای کتاب، تهران.
– گزنوفون، 1342، کوروش نامه؛ ترجمهی رضا مشایخی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران.
– -، 1385، مینوی خرد، ترجمهی احمد تفضلی، نشر توس، تهران.
– -، 1391، ارداویرافنامه، ترجمهی رحیم عفیفی، نشر توس، تهران.
– سیره النور، 1390، لوح فشرده الکترونیکی کتابهای تاریخ و جغرافیایی 500 ساله اول دوران اسلامی، موسسه نور، قم.
– نرمافزار درج 4 (کتابخانه الکترونیکی شعر شاعران تاریخ ایران).
– لغتنامهی دهخدا، (لوح فشرده الکترونیکی).
– هرودوت، ــــ ، تواریخ، ترجمهی وحید مازندرانی، فرهنگستان ادب و هنر ایران، تهران.
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.